loading...
>> اولین سایت تخصصی داستان
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
اطلاعیه 0 424 arash
مدیر سایت بازدید : 137 یکشنبه 25 فروردین 1392 نظرات (0)

زن در حال قدم زدن در جنگل بود که ناگهان پایش به چیزی برخورد کرد. وقتی که دقیق نگاه کرد چراغ روغنی قدیمی ای را دید که خاک و خاشاک زیادی هم روش نشسته بود.

زن با دست به تمیز کردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشی که بر چراغ داد طبیعتا یک غول بزرگ پدیدار شد…!

زن پرسید : حالا می تونم سه آرزو بکنم ؟؟ غول جواب داد : نخیر !

 

براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
گروه شیراز تکنولوژِی تلاش دارد بهترین ها را به شما هدیه دهد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    آیا با ارسال داستان ها به صورت اس ام اس و با هزینه کم موافق هستید؟
    داستان ها در قالب کتاب موبایل با کدام فرمت روی سایت قرار بگیرد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 155
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 29
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 18
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 28
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 8
  • بازدید هفته : 51
  • بازدید ماه : 291
  • بازدید سال : 2,866
  • بازدید کلی : 55,468